۱۳۸۷ آذر ۲۰, چهارشنبه



خاک ،ابر، آسمان

۱۳۸۷ شهریور ۶, چهارشنبه



۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

غروب آبی


۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه


من هنوز قدرت را حس میکنم ...

۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

آرزو


شن جای پایم را به آب سپرد
گفت : برو دریا نگاهم کرد
و گفت جایت اینجا خالی است
دستش را دراز کرد
آرزوهایت را به من بسپار
به ماهی ها خواهم گفت
تا دل کوسه با خبر شود
و او به نهنگ
نهنگ آرزویت را به ابر خواهد گفت
او با بذر در میان خواهد گذاشت
آنگاه آرزویت سبز خواهد شد
زود باش شاید آرزویت را بزی ناهار کند

۱۳۸۷ مرداد ۱۴, دوشنبه


كاش بر ساحل رودی خاموش
عطر مرموز گياهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
بسراپای تو لب می سودم

۱۳۸۷ مرداد ۱۱, جمعه

۱۳۸۷ مرداد ۸, سه‌شنبه


گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟

در شب کوچک من ،
افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست

۱۳۸۷ مرداد ۷, دوشنبه

بیکران


باید امشب بروم...



رو به سمتی که درختان حماسی پیداست ...

۱۳۸۷ مرداد ۶, یکشنبه

ای نام تو بهترین سر آغاز


سلام
اي نام تو بهترين سرآغاز