۱۳۸۷ مرداد ۷, دوشنبه

باید امشب بروم...



رو به سمتی که درختان حماسی پیداست ...

۱ نظر:

شاگرد تنبل گفت...

بايد امشب بروم
بايد امشب چمداني رو كه به اندازه ي پيراهن تنهايي من جاي دارد ور دارم.
و به سمتي بروم
.........
اكبر خواستي بري يه ندا هم به من بده.
فكر كنم با هم بريم خوش بگذره.
ولي فكر كنم با هم تو جهنم رامون ندن .
مي گن شما ها به تور هم بخورين م...ن به همه جا.
قبول داري.